صابر قدیمی، متولد 25 فروردین 1367 تهران است. در دانشگاه مهندسی صنابع خوانده است. بیشتر او را به عنوان ترانهسرا و طنزپرداز میشناسند. «لبخند شیرین فرهاد» نام کتاب اوست که انتشارات شانی در نمایشگاه کتاب سال 1391 به بازار معرفی کرد و به زودی چاپ دوم آن نیز منتشر خواهد شد.
طنز مثنوی موش را از این شاعر جوان میخوانیم:
موشها در شهر جولان میدهند
گربههای شهر را نان میدهند
گرچه در حجب و حیا آماتورند
گربه که سهل است، آدم میخورند
هرچه برج اینجاست ویران میشود
موش تهرانی بتن را میجود
من خودم دیدم که یک گربه به دوش
مست مست از طعم تلخ مرگ موش
نصف شب با خندههایی بینمک
نعره میزد در خیابان ونک
در محله من خفن، من گندهلات
من دهان گربهها را، فاعلات
آبروی شهرداری بردهام
نصف شبها، رفتگرها خوردهام
میشناسندم همه با هر زبان
Somebody call me Jerry/someone sichan !
(سام بادی کال می جری، سام وان سیچان)
وحشت سگها از استیل من است
دو سه میلیون باج سیبیل من است
موشهای نر فراوان دیدهام
من هزارو یک شکم زائیدم
خانهام دیگر درون جوب نیست
چیدمان جوبها مطلوب نیست
گاه گاهی میروم زیر پل و
میخورم آنجا کمی گربه پلو
آخر هفته به ویلا میرویم
"ما ز بالاییم و بالا میرویم"
هرکسی بیمار و بیچاره شده
یا اگر هرجای او پاره شده
عامل بدبختیش من بودهام
من به طاعون و وبا آلودهام
عاقبت آن موش سر تا پا کلفت
رو به درگاه خدا نالید و گفت
ای خدای مهربان موشها
ای تو صاحب بر زبان و گوشها
سطل آشغال همه آباد باد
انتهای ظرفشان مازاد باد
مردم از خانه نداری راضیند
موشها از شهرداری راضیند