" هنر نزد ایرانیان است و بس "
معانی فقط در بیان است و بس
" هنر نزد ایرانیان است و بس"
زبان بازی از هر عمل ، سخت تر
محبت فقط در زبان است و بس
گناه از ثریا و معمار نیست
مقصر فقط آسمان است و بس
توانا بود هر که دارا بود !
که داناترین ، ناتوان است و بس
اگر دانش آموز غر می زند
غم و غصه اش امتحان است و بس
ترافیک را ظاهرآ چاره است
اگر شهر تهران کلان است و بس
چو لامبورگینی نیست در دسترس
برازنده ی تو ، ژیان است و بس
چه راحت خریدم زمانی پژو
که تولید ملی گران است و بس
از ایرانسل اینگونه آمد پیام
پیامک بده رایگان است و بس
نه این خط و آن سو ، فقط یک جهت
حسابش درون سازمان است و بس
فضای مَجازی نباشد مُجاز
بدونِ مجوز زیان است و بس
همانی که پُست تورا لایک زد
دلش با دلت مهربان است و بس
من و دست ِ کوتاه و نخلی بلند
ولی چاره اش نردبان است و بس
" چو ایران نباشد ، تن من مباد "
" هنر نزد ایرانیان است و بس "
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا