رفقا گپ میزنند
که دنیا عجیب معرکه است
چه خوش دارند
که شعورشان را محک بزنند
و خوش دارند
که سر در بیاورند
آن بیرون چه خبر است
من تنها نشسته
و به آرامی
سری از سر مخالفت تکان میدهم
وقتی چشمهایم را بسته
و در بحر دنیا میروم
پرنده ها
و زنبورها
و خوش به حالی نمیبینم
من جنگ و مرگ را میبینم
و هر چه که دخلش می آید
آیا این همان افسردگی نیست
که تمام وقت درباره اش شنیدیم؟
دیدگاهها
زنده باشید
زنده باشی دوست من
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا