شعری از «هوشنگ ابتهاج (سایه) با ترجمه به زبان انگیسی/ مترجم مروارید اکبری

چاپ تاریخ انتشار:

zzzz

خاموشم اما

دارم به آواز غم خود می دهم گوش

وقتی کسی آواز می خواند

خاموش باید بود

غم داستانی تازه سر کرده ست

اینجا سراپا گوش باید بود :

- درد از نهاد آدمیزاد است !

آن پیر شیرین کار تلخ اندیش

حق گفت ، آری آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست ، اما

این بندی آز و نیاز  خویش

هرگز تواند ساخت آیا عالمی دیگر ؟

یا آدمی دیگر ؟ ...

ای غم ! رها کن قصه ی خون بار !

 

 

I'm silent

Listening to my sadness's melody

When someone is singing

One should be silent

Sadness started a new story

One should be all ears here:

Pain is in human nature!

That old gaging acrimonious

Was right, yes human being can't be reached, in dusty universe, but

Can this slave of cupidity and needs of his own built another universe?

Or another human?...

O, sadness! abandon the bloody story!

شعری از «هوشنگ ابتهاج (سایه) با ترجمه به زبان انگیسی/ مترجم مروارید اکبری