آتش؛ خاطره ی خاکستر/ شاعر نشئه یاشین؛ مترجم «آیدا مجیدآبادی و تورگوت سای»

چاپ تاریخ انتشار:

aid

آتش
آن آتش جاوید
پیوسته بر نوک زبانم

به گاه عشقبازی کلمات
مرگ سکوت می کرد
و از تنی غریب
حکم صادر می گشت

کلام شعله ور
و سپاه مجنون حرف ها
آندم که عازم فتحی بی خون بودند،
ما تار و مار
بر سر دار رفتیم

چرا؟
چرا چرا ؟
آه ای ندای درونم
چرا جهان را سر شنیدن تو نیست.

کاش سایه ام با شعر می سوخت
در جانم لطافت یک پری دریایی
و بر سرم تاجی از کلمات
وقتی که از زمان عبور می‌کردم

تاریخ من حجره ای تاریک
تن، صدا و رویا
بیمار، خسته، شکسته
حکایت من و هر کسی دیگر

جایی میان دریا بود
حریم عشق های ناتمام
تانکها از میان شعرها می گذشتند
و ارواح کودکان مرده
بر آبهای گریان فرو‌می افتاد

از دل رویاها خون می چکید
و مندیوانه وار ندای حقیقت را می جستم
صدای خصمانه ی انسان
و بار توده ای دردناک بر دوشم
آندم که می روم
گفته های سوخته ام به جا می مانند
و مشتی خاکستر
شراره ها را در خاطره هایشان
افروخته نگه می دارند.

آتش؛ خاطره ی خاکستر/ شاعر نشئه یاشین؛ مترجم «آیدا مجیدآبادی و تورگوت سای»