دو شعر از «عزیز نسین» مترجم «فرید فرخ زاد»

چاپ تاریخ انتشار:

zzzz

در جایی که به یک‌دیگر قول داده بودیم 

دیدار کردیم،

نه در زمانی که قرار گذاشته بودیم.

من بیست سال زودتر آمده و منتظر ماندم،

تو بیست سال دیرتر آمدی‌.

من از انتظار کشیدن تو پیرم،

تو از منتظر گذاشتنم جوان...

#محمت_تصرت

#عزیز_نسین /ترکیه

برگردان: #فرید_فرخ_زاد

........................

تو نیستی

بیهوده می‌بارد این باران

ما کنار هم که خیس نخواهیم شد...

این رودخانه

بیهوده می‌خروشد و می‌درخشد

ما که بر کرانه‌اش ننشسته

و تماشایش نخواهیم کرد...

جاده‌ها کشیده می‌شوند

بیهوده خود را خسته می‌کنند

ما با هم‌دیگر که بر آن قدم نخواهیم زد

این حسرت و دلتنگی

این جدایی‌ها هم بیهوده‌اند

میان‌مان فرسنگ‌ها فاصله،

ما باهم که نخواهیم گریست...

 بیهوده تو را دوست می‌دارم

بیهوده زندگی می‌کنم،

ما که نمی‌توانیم

 این زندگی را باهم قسمت کنیم...

#محمت_نصرت (#عزیز_نسین)

ترجمه‌ی #فرید_فرخ‌زاد

دو شعر از «عزیز نسین» مترجم «فرید فرخ زاد»