شعر «ترانه ای که با تو شنیدم» شاعر « کنراد پاتر آیکن _ شاعر آمریکایی (1889_1973)» مترجم «مهلا بنی آدم»

چاپ تاریخ انتشار:

mahla baniadam

تم شعر: محتوای این شعر تاثیر جاودانه ای است که معشوق بر قلب عاشق می گذارد. گرچه معشوق دیگر در زندگی راوی حضور فیزیکی ندارد، اما راوی به خوبی زیبایی تجربه های مشترک شان را به ذهن سپرده است و آثار آن بر قلبش حک شده اند. تمام چیزهای معمولی زندگی؛ موسیقی، نان، لوازم خانه؛ به خاطر تماسی با انگشتان معشوق، یا عبور رد نگاهش از روی آن ها، تقدس یافته و ارزشمند شده اند. و راوی حالا نمی تواند هیچ کدام از این ها را بدون معشوق اش به یاد بیاورد.

 متن شعر:

آن ترانه ای که با تو شنیدم

بیشتر از یک موسیقی ساده بود،

و آن نانی که با تو قسمت اش کردم

بیشتر از یک‌ نان،

اکنون که این‌جا ایستاده ام، بدون تو؛

همه چیز متروک است و ویران؛

و هر آن چه که زمانی بسیار زیبا بود،

حالا مرده است.

دست هایت زمانی این میز را لمس کرده بودند،

و این ظرف های نقره فام را.

و من دیده بودم که انگشتان ات،

چگونه لیوان شیشه ای را نگه می داشت.

این چیز ها تو را به خاطر نمی آورند محبوب من،

و با این وجود اثر لمس کردن تو بر آن ها همیشگی خواهد بود.

چرا که در قلبم ثبت شده که چگونه از میان آن ها عبور می کردی،

و رد انگشتان ات آن ها را تقدیس می کرد.

و عبور نگاهت، برکت شان می بخشید؛

و قلب من همیشه به خاطر خواهد سپرد،

که روزگاری آنها تو را می شناختند، ای زیبای فرزانه!

 

شعر «ترانه ای که با تو شنیدم» شاعر « کنراد پاتر آیکن _ شاعر آمریکایی (1889_1973)» مترجم «مهلا بنی آدم»