شعری از «سعاد الصباح» مترجم «مریم نفیسی راد»

چاپ تاریخ انتشار:

 maryam nafisirad

دوست‌داشتم که در درختان صدایت خودم را پنهان کنم 
تا من را از این سرمایی که دارد استخوان‌هایم را می‌سوزاند نجات دهد

دوست‌داشتم که به آغوشت تعلق داشتم 
تا توازنم را به دست بیاورم

که من بدونِ تو، مثل پرنده‌ای بال شکسته هستم 
و کشتی‌ای که دارد غرق می‌شود...
اما من ترسیدم که مرا دفن کنی
در یخ‌بندانِ بی‌محلی کردن‌هایت 
و تلفن را روی صورتم قطع کنی...