»شعری از «نازک الملائکه» ترجمه‌ی «رامک رامیار

چاپ تاریخ انتشار:

 


مرثيه‌ي زن

[تصاویری از یک کوچه‌ی بغدادی]
رفت در حالی که گونه‌هایش رنجور نبود و لب‌هایش نمی‌لرزید
درها قصه‌ی مرگش را که بارها و بارها روایت می‌شد، نشنیدند
و برای دنبال کردن تابوتش پرده‌ی پنجره‌هایی که اندوه و نگرانی را جاری می‌کنند، بالا نرفت
فقط باقی‌مانده‌ی پیکر مردی در راه که خاطرات او را می‌لرزاند
این‌قدر به تابوت خیره شد تا دیگر آن را ندید
خبر در راه‌ها سکندری خورد و صدایش پناهی نیافت
پس به فراموشی در سوراخی پناه برد
و ماه بر اندوهش مرثیه خواند
***
شب بدون نگرانی خود را تسلیم صبح کرد
نور، خود را به صدای شیرفروش بخشید
 به روزه‌داری
به صدای گربه‌ی گرسنه‌ای که از او جز استخوان‌هایش چیزی باقی نماند
به بگومگوی فروشندگان
به سختی و ستیزه
به حمله کردن بچه‌ها با سنگ به همدیگر در میان راه
به مجرای فاضلاب در کوچه
به باد که روی درها وقت‌گذرانی می‌کند بی‌رفیق
در یک فراموشی عمیق

نازک الملائکه، بانوی شاعر عراقی/ 1923-1993