شعری از «ویلیام شکسپیر» مترجم «سارا پورابراهیمی»

چاپ تاریخ انتشار:

sara poorebrahimi

خورده قسم نگارم که به نفسِ عشق راستین است

به دیده می‌پذیرم، گرچه به دل دانم که جز این است

 

به این بها که بپندارم چُنان خام و مبتدی

که غافل ز پیچ و خمِ گردون و زمین است

پس بینگارم به یاوه ناآزموده و جوان

با آنکه می‌داند نیک روزم وقفِ پیشین است

به گوشِ جان سپارم ز وی زبانِ دروغ زن

چرا که بدعهدی هم ز من هم نازنین است

لیکن دانی که چرا سخن از محضرِ اغیار نراند؟

هم اینک لسانم چرا در بندِ نقلِ عمر ننگین است؟

که ایمانِ صورت قاعده‌ی جمیلِ عشق باشد

و پیرِ طریقت ناراغب به شرحِ عمرِ دیرین است

بدین سان من مشتاقِ او باشم و او مشتاق‌تر به من

و چرب زبانیِ مستمر، مایه‌ی عفو لغزش نگارین است

ویلیام شکسپیر