فرشته ای دارم که نگهبان من است
در پس شانه خسته ام،
فرشته ای دارم که نگهبان من است.
فرشته ای عاری از میزان
که روزم را نمی سنجد.
فرشته ای که
وقتی گل رز را می آزارم
وقتی از امید دور می شوم
وقتی پیشانیم را به
سنگ پشیمانی می کوبم
وقتی مرگ را
با پرستوهای کاغذی فریب می دهم
مرا متهم نمی کند.
درپس شانه خسته ام
فرشته ای دارم که ناجی من است.