Sakli sevda سودای نهان
دخترکی مژک دار با چشمان سبزِ شیشه ای
و موهای سرخ تیره
وجاهتی نهان و بی همتا
گلرنگ لبانش
جان نواز
نازک مشرب و شکاک
عریضه هایم همه متاثر زِ او / نامش شهناز
شاید که زنی یا کودکی پر زِ وسواس
کدام سودا غبار بر شیشۀ چشمانش کشیده
که گاه پُر زِ اویم و گاه خالی از او
و شبهای بهاریش
خونبار
مرثیه اش مُحتقن
بوسه هایش نالان
صبحی باشم متاثر زِ او / نامش شهناز
سودای نهان
نهان ترینِ عشق هاست
در بَر هم چه زیبا نهانیم
که هیچ کس جایمان را نمی گیرد
و هرچه بی من می کند ، نمی سازدش
و هرچه با او داشته ام را بدلی نیست
ساعیم گر ، متاثر زِ او / نامش شهناز
سودایی نهان است
یافتیم و پناه جُستیم
چرا که خطاست این عشق سودایی
بهجتی ناپیداست
که در سخن نگنجد و در قرن ها
چه باشیم و چه نباشیم
حال دیگر عشقمان است دار و ندارمان
عمرم متاثر زِ او / نامش شهناز
شعر از : آتیلا ایلهان .
ترجمه از : عارف جمشیدی .
قسمتی از دفتر شعرِ " هر که را دوست می دارم تویی "
“ Kimi sevsem sensin “
Nasil olduysa …چگونه شد ...
چگونه شد
که نامم را فراموش کردم
در آن شهر آشنا که نامش را زِ یاد برده ام
ریزش ستاره سارِ گُلی
و کنارم آن دختر خیالی
در بامدادان
که راهم را زِ چشمان او یافته ام
براستی که کودکی سرکشم
با ذهنی خلاق و غرقِ شعر
دیر باور و عاشق پیشه
مصرع به مصرع دردسر شدم
تا که به اتاق 941 زندان ازمیر رسیدم
و به آنی از مدرسه اخراج شدم
گاه که به گذشته می نگرم
بارها عزیمت قنوط کرده ام
من
مرد مطرود قرون
آتشی بودم در تمام قرون
و شاید که امیدی بودم
زِ هزاران امید
شعر از «آتیلا ایلهان » ترجمه از «عارف جمشیدی»
قسمتی از دفتر شعرِ " هر که را دوست می دارم تویی "
“ Kimi sevsem sensin “