شعر «یک پرنده» شعری از «ماریو آنجلو» مترجم «مروارید آقابالازاده»

چاپ تاریخ انتشار:

شعر «یک پرنده»  شعری از «ماریو آنجلو» مترجم «مروارید آقابالازاده»

 

یک پرنده پشت باد

میپرد تا انتها

تا ان سر جریان رود، از خود رها از خود رها

بال هایش را درونی روشنایی

می گشاید بی هوا

اسمان ای اسمان، بنگر تو اکنون بال و پرهای مرا

حال اینجا

یک پرنده در قفس، در میله های خشم جبر روزگار

دائما بالا و پایین میپرد

بال هایش بسته و پر ها جدا

بغض هایش را درون چهچه اش خالی کند

اسمان ای اسمان

با صدای خسته و لرزان خود

ان پرنده در قفس ، سر میدهد اواز دلتنگی و ترس

از ان جهان ناشناس

از ان ور دیوار غم

چهچه اش را میشنیدی؟

میسرایید از رهایی از رهایی

ان پرنده در رهایی در هوا

در خیالش مینشیند پشت بر باد صبا

میبرد او را میان جنگلی در بین راه

کرم ها فربه خوشبختی اش در انتظار

زیر نور زندگی در مرغزار

چهچه ای سر میدهند تا اسمان

اسمان ای اسمان،سهم منی تا انتها

این پرنده در قفس

روی قبر ارزو های بلندش می نشاند خاک

سایه اش هم میزند فریاد

بر سر جیغ بلند مرگ

بال هایش بسته و پرها جدا

می گشاید حنجره تا سر دهد اواز ها

با صدای خسته و لرزان خود

ان پرنده در قفس ، سر میدهد اواز دلتنگی و ترس

از ان جهان ناشناس

از ان ور دیوار غم

چهچه اش را میشنیدی؟

میسرایید از رهایی از رهایی...


ترجمه: مروارید اقابالازاده

دانشجویی زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه گیلان