• خانه
  • شعر
  • شعر ترجمه
  • چند شعر و هایکو از: قباد جلی زاده(شاعر معاصر کرد) ترجمه:خالدبایزیدی(دلیر)

چند شعر و هایکو از: قباد جلی زاده(شاعر معاصر کرد) ترجمه:خالدبایزیدی(دلیر)

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

چند شعر و هایکو از: قباد جلی زاده(شاعر معاصر کرد)ترجمه:خالدبایزیدی(دلیر)

 

1-       

«مادرم به بهشت می رود»

مادرم…

نماز می خواند

تاکه اتومبیل پسرهایش چپ نگردد

تاکه داغدیده نشود

تاکه بچه هایش فلج نشوند

مادرم…

روزه می گیرد

دعامی خواند تا که دامادهایش

ترک می و میخانه کنند

ورق قمار را بسوزانند

و رو به قبله کنند

مادرم …

مکه می رود

شیطان را سنگسار می کند

حجرالاسود رامی بوسد

تاکه دخترهایش سعادتمند شوند

مادرم…

خمس وزکات می پردازد

یواشکی دست این و آن را می گیرد

تاکه سرطان

دست ازپستان های نازنین اش بردارد

مادرم …

زیارت قبور می رود

دستمال سبزی را

برپیشانی قبرها گره می زند

تاکه خواهرزاده هایش

نازا نشوند

تاکه برادرهایش

پسرزا شوند

مادرم…

شب لیله القدر نمی خوابد

تاکه شاید…

مشتی از نور خدا قسمت اش شود

تاکه با آن نور

«بودا»رابا«محمد»آشتی دهد

«زردشت»دست درگردن «موسی»بیندازد

وبا آن نورش

کلیسا ها را از خون مسیح پاک کند

مادرم…

با تسبیح اش

برروی سجاده ی نورانی اش

با ذکر و نیایش خواب اش می برد

مادرم…

پیغمبر را از همه بچه هایش

بیشتر دوست می دارد

این من نیستم….

مادرم است؟؟!!….

اگر قدرت داشته باشد

نام همه پسرهایش را«محمد»می گذارد

نام همه دختران اش را«فاطمه»

مادرم…

یکی یکی ازپسرهایش مردند

ودامادهایش پیاله را پر کردند از«کفر»

سرطان!

سینه ی عروس هایش را

تسخیر کردند

مادرم…

خواهرزاده هایش نازا شدند

خواهرهایش عقیم

دخترهایش سییه بخت

پیغمبرهایش دستهایشان آلوده بخون

مادرم…

هر سپیده دم به بهشت می رود

تنها خود و بس….

ما در آنجا نیستیم …هیچ کداممان

هیچ کس

خود و بس؟؟!!

2-

اگر رهبرانمان زن و

پرچم مان رنگ زن و

سرودمان صدای زن می بود

سپیده دم پروانه صبح بخیرمان می گفت

ظهر گل به استقبالمان می آمد

عصر نیز

با نسیم ماه قدم می زدیم

3-

گاه که خون زنی ریخته می شود

رودخانه ای خشک می گردد

این راروی لبه ی چاقویی نوشتم

گاه که گورکنی زاده می شود

باغبانی نیز می میرد

این را در ژرفای اشک گل خواندم

4-

پستان ات!

دو گنجشکک نورس گرسنه اند

هرگاه صدای پرواز پنجه های من رامی شنوند

جیک جیک دهن می گشایند

5-

زن را نکشید

گرنه قطره ای ازعشق نمی بارد

زن را نکشید

گرنه ماه

خانه اش را به غار می برد

زن را نکشید

گل وپروانه را مدفون نکنید

خون خدایان رانریزید

زن را نکشید؟؟!!

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692