رنگ های ابراهیم شعری از «ابراهیم اورامانى» ترجمە «باست مورادى»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

رنگ های ابراهیم  شعری از «ابراهیم  اورامانى»  ترجمە  «باست  مورادى»

 

(١)

دلم برای خیلی چیزها تنگ شده

دلم برای...

چتر و...

باران و

... تو تنگ شده،

یادت هست،

زندگی چه منظر زیبایی داشت!؟

*************

(٢ )

2 تعجب مکن اگر

... با جامه ی پاره ی کارگری ام

از نردبانی چوبی

به آسمان بروم و

... رنگ های خاکستری اش را بزدایم و

به رنگ آبی روشن چشمانت

درآرم.

تعجب مکن!

من...

همانم

که هستی.

************

(٣ )

به هر سوی که می روی

گاه گاهی،

سایه ات را نگاهی کن

خواهی دید مرا،

که چقدر دلتنگم.

**********  

(٤ )

زندگی طعم شیرینی دارد!

چون نارنگی،

اگر کنار هم باشیم.

*******  

(٥)

من

گل سرخی

به تو خواهم داد،

تو نیز

از تنهایی ام درآر

، فصل پاییز،

تنهایی،

زکام کشنده ای ایست!

***********  

(٦ )

ای باران

تو گواه باش...

که چقدر دوستش دارم!

********  

(٧ )

باران

هر چه می گذرد،

به شدت،

به رگبار می بارد

من بدون پالتو!

می پرسی: چطوری؟

می گویم که: خوبم.

اما تو

باور مکن .

*************  

(٨ )

چه زیبا خواهد بود...!

قلبم،

در سینه ات .

**********  

(٩ )

از وقتی که

کوچه مان را ترک کردی،

دگر خواب نمی بینم،

رویا،

هر چه داشتم را

با خودت بردی.

*********  

(١٠ )

در این فکرم

که چگونه بتوانم

کره ی زمین را

به باغی بزرگ تبدیل کنم،

بزرگ... بزرگ

فقط برای اینکه همه بدانند

که چقدر

دوستت دارم!

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692