شعری از نزار قبانی/ ترجمه‌ی رامک رامیار

چاپ تاریخ انتشار:

اگر تو نبودی

می‌اندیشم
اگر تونبودی، اگر غیب از بوی خوش تو آشکار نمی‌شد
اگر مژگان بلند تو در سرخ و سپیدی صبح من کاشته نمی‌شد
اگر نرمی پاهای تو نبود
آیا سبزه‌ای زمین را می‌آراست؟
تو همه‌چیز را زیر پا تحقیر می‌کنی
در حالی که صبح جان دارد
و صخره قلب

ببین ای بانوی زیبا
اگر تو نبودی
آیا راه‌ها از هیاهوی گل‌ها پر می‌شد؟
اگر سبزی چشمان تو، این رگبار گسترده‌ی وعده‌ها نبود
آیا شرق در نور شنا می‌کرد؟
آیا غرب در رنگ غرق می‌شد؟
اگر تو نبودی آیا رنگ خاکستری می‌درخشید؟
آیا هزاران پروانه
در کشتزارها زیبایی را جرعه جرعه می‌نوشیدند؟

اگر من تو را دوست نمی‌داشتم
پس چه چیز را دوست می‌داشتم؟