یوجین اتلبرت میلر[1] (متولد ۱۹۵۰) شاعر و فعال ادبی آمریکایی-آفریقایی تبار بیش از چهل سال است به عنوان مدیر مرکز منابع آفریقایی-امریکایی در دانشگاه هاواردفعالیت داشته و اکنون یکی از مدیران موسسه مطالعات فرهنگی در شهر واشینگتن است. دارای چندین مجموعه شعر و دو کتاب شرح حال از او به چاپ رسیده است. اشعار اتلبرت میلر را نمی توان تنها به تجربه های او به عنوان یک هنرمند آفریقایی تبار در آمریکا تقلیل داد، اما گاهی می شود او را راوی اندوهگین ،آگاه و هوشمند تاریخ برده داری در آمریکا و شاهد و کنشگری برای ادامه مبارزات برای احقاق حقوق سیاه پوستان در سال های اخیر دانست. کلمات او صدای اعتراض انسان های به حاشیه رانده شده و تصویرگر آگاهی و مسولیت انسان های مبارز در عصر پر دغدغه هویت های مظلوم و التزام اخلاقی بهحافظه تاریخیو معنویتشاعرانه برای نجات بشریت است. ترجمه از زبان انگلیسی: مریم علاء امجدی
علوم تجربی
آن سال های نخستینِ مدرسه
هیچ کس برایت قانونِ سیاهِ علت و معلول را توضیح نداد
معلم علوم تجربی ، این قسمت از درس را فراموش کرده بود
همان درسی که توضیح می داد
باتومِ پلیسی که در جنوب کشور بر سر مردی سیاه پوست فرو می آمد
چه گونه دلیل به آتش کشیده شدن خانه ای در شمال کشور می شد
یا اینکه تعصبِ نژادپرستی چه گونه می توانست لبخند مغازه دار را به سرمای زیرِ صفر درجه برساند
گاهی که در صف استاده ای
از خودت می پرسی
آخر چه طور ممکن است
برای تک تک ذرات اتم در این جهان ، نا مرئی شده باشی؟
اصلا چرا به چشم نمی آیی؟
می کوشی تا علتِ شرایطت را در یابی
اما تاریخِ تمامِ ترانه های حزینِ کشاورزهای بَرده
نمی تواند از قانون جاذبه زمین سر پیچی کند
و آن همه موسیقیِ جاز که گذشتگانت به دنیا هدیه کردند
نمی تواند جلوی انفجار و ستاره شدن تو را بگیرد.
در یکی از شهرهای کوچک آمریکا
این مهم نیست که بتوانی
در یکی از شهرهای کوچک آمریکا
همه آدمهای سیاه پوست را
با انگشتان یکی از دستانت بشماری
و خودت هم یکی از همان انگشتها باشی
بیرون از پنجره هتل نگاه میکنی
ساعت هفت صبح است
زنی پیر و سیاه پوست میرود سر کار، می رود که بسابد و بروبد
این زن تو را یاد مادرت میاندازد
خسته است
هیچ گاه دیر نمیکند
حالا پرده را میکشی
به تخت خوابت باز میگردی
میدانی که دیگر تنها نیستی
آن زن همان نزدیکی ها دارد وسایل اتاقت را آماده میکند
پیش از آمدنش رخت خوابت را جمع میکنی
حولههای کوچک را تا میزنی
شاید با همین چند حرکت کوچک
کار آن زن را آسان تر کرده باشی
حالا در راهروی هتل
هر دو از کنار هم عبور میکنید
کدام یک از شما دو تن در این لحظه
اولین کلمه را خواهد گفت؟
در همین لحظه ای
که سیاه پوست بودن
همه آن چیزی است که به چشم می آید؟
جغرافیا
دختر ده سالهام با نقشه ی جهان از مدرسه میآید
میگوید این جا آفریقا است
این همان جایی است که ما از آن آمده ایم
"بابا، حالا نگاه کن چطور باقی دنیا را رنگ میکنم."
میبینم که اروپا و تمام آتلانتیک را قرمز میکند
تشویقش میکنم به آبی، به سبز
نمیپذیرد
جهان را با چشمان قهوه یاش میبیند
دخترم از رنگ کردن دست میکشد
نامش را بالای نقشه ی جهان مینویسد
"جاسمین" - نامش را همچون کریستف کلمبی جوان ادا میکند
و دهانش به شکل یک منحنی از شگفتی ها باز می ماند
بی عنوان
آن گاه که دیگر شعری برای نوشتن نمانده
برو و مردگان را از خواب بیدار کن
و به آنها بگو که جنگ تمام شد
بگو پیروزی از آن ما است
بگو زندهها نیز به آرامش رسیده اند
شعری برای تبت
رهبانگاهِ کرتی[2]
راهبان خود را به آتش میکشند
بوی دودِ ارواحشان به مشامم میرسد
شعله های سرکشِ اعتراض
جهان را در آغوش میکشند
مرگ همان بخشش زندگی است
هر دعا یک شعله کبریت است
صلاه
شعر نماز است
همان نوری است که در کلمه میرقصد
میکوشم پنج بار در روز بنویسم
قدم به قدم به سمت محراب میروم
می کوشم تا آنچه در دل دارم را بسرایم
نام تو را میسرایم
نام تو
رُزا پارکس[3]
رزا پارکس خواب اتوبوسی را در اورشلیم میبیند
زنی بی سر در اتوبوس نشسته
امروز اتوبوس راننده ندارد
سقف ندارد
کنار جاده صفی از جسدها و زنده ها تفکیک شده اند
در قابی آهنی و در هم تنیده به خواب رفته اند
و گلهای وحشی از آن سوی جاده
به این همه مینگرند.
[1] Eugene Ethelbert Miller
[2]کرتی گمپا، رهبانگاه بوداییان در تبت است که قدمت آن به قرن پانزدهم میلادی میرسد. از فوریه سال ۲۰۰۹تار آوریل سال ۲۰۱۴، صد و بیست و پنج نفر از راهبان بودایی در اعتراض به حکومت چین اقدام به خودسوزی کرده اند که بیشتر آنها در اطراف رهبانگاه کرتی صورت گرفته است.
[3]رزا پارکس زنی سیاهپوست، آفریقایی آمریکایی-تبار و از فعالان جنبش مدنی سیاه پوستان آمریکا بود. پارکس در سال ۱۹۵۵ از دادن صندلی اتوبوس خود به یک مرد سفید پوست خود داری کرد و به همین دلیل توسط پلیس دستگیر شد. پخش خبر این حادثه باعث شد تا سیاه پوستان برای دستیابی به حقوق خود تلاش بیشتری کند. پیش از موفقیت جنبش آزادیخواهی سیاه پوستان، در بیشتر ایالتهای آمریکا، سیاه پوستان از سفید پوستان جدا بوده و در زندگی روزمره مورد تبعیض قرار میگرفتند. بر اساس قوانین آن دوران افراد سیاه پوست حق سوار شدن به اتوبوس از در جلو را نداشتند و هر گاه یک فرد سفیدپوست وارد میشد و صندلی خالی نبود فرد سیاه پوست موظف بود که صندلیاش را به وی بدهد