پاییز
بر فراز برگهائیست که عاشق ما هستند
و بالای سر موشهایی که در میان بافه های عریان گل ها، رهایند
از ترس او
سمان های کوهی
برگ های توت فرنگی وحشی
رنگ پریده
و روح ِغمگین ِما
خسته
زمان افول ِاین عشق، احاطه مان کرده ست
بیا سهیم شویم
با بوسه ای
با اشکی نشسته بر چهره ی پژمرده مان
پیش از آنکه فصل آتش و عشق
ما را به فراموشی بسپارد.