تو تمام و کمال که نه
با تمام بی دقتی، زیبایی.
تو میگذاری خزه ای در نزدیکی شاه توتها ببالد
و همینطور شاه توتی، در نزدیکی خانه.
چنان نزدیک که در سکوتی انسانی، حاکم بر شبی خروشان
به دیوار میخورد و
تا خوابمان بگیرد روز را حرام میکند.
کودکی چنین گفت: «هر آنچه از کف، رفته
به هم شبیهاند.»
به نظر درست میآمد
اما نیست.
چه اگر تو را از کف میدادم
هوایی نمیجنبید
درختی نمیبالید
کسی میآمد گلم را، خزهی من را بر میکند
و سکون و آرامش، از تو گرفته میشد.
چه اگر تو را از کف میدادم
از علفزار میخواستم
که مرا در خود بخواباند