شعر «خطوط بازي » شعر «ابراهيم اورامانى» ترجمة از زبان كردى :«باسط مورادى»

چاپ تاریخ انتشار:

شعر «خطوط بازي » شعر :«ابراهيم اورامانى» ترجمة از زبان كردى :«باسط مورادى»

 

هوای این سرزمین

آنقدر بوگند شده که

حتی

پرتقال ها هم

گندیده اند.

 

معلم گفت:

بنویس بهار

می ترسیدم

آزرده شوی و

نامت را زیبا ننویسم

رنج آزار

درنظرم پسندیده تر بود .

**** **

من خطوطِ

بازیِ خط بازی را

محو می کنم.

تو هم دوری ات را

کم رنگ کن .

. بگذار با هم...

به بازی بپردازیم و

زمین نیز، سرگرم

گردش خود باشد.

 

همیشه دزدکی،

نامه هایم را می نویسم،

به سفر می روم،

در یکی از کافه های شهر

چایی ای می خورم و...

نیمه های شب

با خود آواز سرمی دهم...

همیشه دزدکی

پیش خود از تو می گویم و

انگار که گناهی کرده،

تو را دوست داشته باشم!

پیش از برگ ریزان

بر روی درخت

تو، اولین حرف

اسم خودت را،

بنویس!

من هم،

اولین حرف اسم خودم را

. تا که پاییز

سوی مان نرسد.

ابراهیم اورامانى : متولید ١٩٦٣ کردستان عراق - استان حلبجە