شعری از «ویسلاوا شیمبورسکا» مترجم «بابک زمانی»

چاپ تاریخ انتشار:

شعری از «ویسلاوا شیمبورسکا» مترجم «بابک زمانی»

 

باور دارم به اکتشافات بزرگ

باور دارم به آنکس که کشفی خواهد کرد

باور دارم به هراس آدمی که کشفی در سر دارد

باور دارم به آن چهره ای که چون گچ، سفید خواهد شد

به آن وسواس اش

به آن لبان خیس از عرق سرد باور دارم

باور دارم به سوختن یادداشت‌هایش

به اینکه چگونه به تلی از خاکستر بدل می‌شوند

به اینکه چگونه تا آخرین پاره‌ی آن در آتش می‌سوزد

به پخش و پلا شدن اعداد در دور و برش باور دارم

باور دارم که چگونه اعداد پراکنده می‌شوند بی آنکه از یادش رفته باشند

باور دارم به شتاب و عجله‌ی آدمی

به پیشگامی‌اش در آنچه به وجود آورده است

باور دارم به اراده‌ی آزادش

باور دارم به هاون کردن قرص‌ها

به مخلوط شدن مایعات

به تفکیک پرتوها

ایمان دارم که نتیجه‌ی خوبی به بار خواهد آورد

به اینکه هرگز دیر نخواهد بود

به اینکه بی هیچ شاهدی رخ خواهد داد

شکی ندارم کسی در نمی‌یابد که چه شده

نه همسرش

نه دیوارهای آزمایشگاه اش

و آن پرنده ای که آوازش را سر می‌دهد

باور دارم به آن سرپیچی‌های صورت گرفته

به آن اعمال توفیق نیافته

به آن سال‌ها تلاش بی ثمر

باور دارم به آن رازهایی که به گور رفته

این کلمات

بلندپروازی‌های من است

در پس تمام قوانین دست و پا گیر

بی آنکه مددی از حقایق گرفته باشم.

باور من چیزی نمی‌بیند

اساسی ندارد

اما محکم است.

از کتاب «عجیب‌ترین کلمات»، نشر نیماژ