1-
کودکی!
بامداد رنگی
آسمان رسم میکرد
برای پدر
که درطرح رهایی
به بند
افتاده بود
..................................
2-
ازنردبان
بالامی رفت کودک
تابرای مادر
چندتایی
ستاره بچیند
....................................
3-
کودک!
نامه ای را
که به خدانوشته بود
به پستچی داد!؟
....................................
4-
«واکسی»
من دستان چرکین کودکی را
که واکس می زند
و اندوهاش را
درکفشهای این و آن
پنهان میکند
تافردادوباره...
درشان بیاورد
آنگاه که سکههایش رامی شمارد
میبوسم
..................................................
5-
«کودکانه»
تمام اسباب بازی هامان
پلاستیکی بود
آنگاه که کودک بودیم
وچه جدی
اسلحهٔ پلاستیکی را
درسنگرمی چکاندیم
اینک اسلحهٔ کودکان
هنوزپلاستیکی
اما ازآن ما
واقعی است؟!
..............................................
6-
گونههایم را
باسیلی
سرخ میکنم
کودک ام میگوید:
باباچه زیباست...
گونههای سرخ ات؟!؟!
..........................................
7-
کودک ام!
سرخ ای گونهام را
که یادگارسیلی است
به گل
تعبیرمی کند
............................................
8-
«سمینار»
درسمیناری
ضمن ضیافت شام مفصلی
مدافعان حقوق کودک
ازکودکان گرسنه ای سخن گفتند
که همان شب
گرسنه خوابیدند؟!