شعری از «شیرکوبیکس(شاعرمعاصرکرد)» ترجمه«خالدبایزیدی(دلیر)»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

بزرگ که شدم

دست چپ‌ام

بسیارساعت‌های واقعی وزیبایی را

به خوددید

اماهیچ کدام شان

چون ساعت نقش بسته‌ی جای دندان مادرم

روی مچ دست‌ام

این‌گونه خوشحال و مسرورم نکرد

بزرگ که شدم

هیچ چلچراغ ولامپ اتاق‌هایم

مثل کف صابون برلبانم خنده ننشاند

بزرگ که شدم

هیچ پیراهن وکراوات وکت وشلوارتازه‌ای

به زیرتشک‌ام نینداختم...

مثل کفش عید

تاصبح که ازخواب برخیزم

در کنارش خوابیده باشم

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692