شعر «مرگ» اثر «ویتزی الی» مترجم «شهریار شفیعی»

چاپ تاریخ انتشار:

شعر «مرگ» اثر «ویتزی الی» مترجم «شهریار شفیعی»

 

می دانم که خسته ای

خاک دهانت را بیرون بیانداز

زیر آن درخت بی برگ نفسی تازه کن

و باز کن

گوشه‌های تا خوردهٔ امیدت را.

تو می‌جنگیدی تا زنده بمانی.

جنگ

رنگش را روی چهره‌ات پاشیده

و صدایش درون جمجمه‌ات می‌پیچد.

لباس‌هایت را که لمس می‌کنم

آب و هوای تابستانی گرم را می‌چشم

و هنوز

صدای تپش‌های کم رمق ات را می‌شنوم.

زیر کلاه جنگی‌ات نشانه ای ست

زمخت و استوار

رنگ‌های پریدهٔ به هم پیوسته اما امیدبخش

موهای بلوند، اندامی لاغر و لبخندی پرنشاط

می‌دانستم عاقبت

به سوی من باز خواهی گشت.