چند شعر ترجمه از «کیارنگ علائی»

چاپ تاریخ انتشار:

باب بلدمن

پر می‌شود

سر عروسک

با اخبار مچاله شده‌ی روزنامه‌ها

 

 

كارول مونت گمري

 

شوهر دوم

 

رنگ می‌زند حصار خانه را

 

باز هم به رنگ سبز

مثل شوهر اول زن

مارلين مونتين

22. صندوق پستی خالی

در مسیر بازگشت از پست خانه

خودم را با چیدن گل‌های وحشی مشغول می‌کنم

 

 

كارن سونه

 

از وقتی بچه بودم

 

ماه

 

دنبال سرم می‌آید

 

تا خانه

 

 

باشو

 

یک‌روز از عمر زنجره باقی نمانده است

 

اما صدایش

مثل روز اول بلند و رساست

 

 

نوزاوا بونچو

انگار زمین را بخیه زده‌اند

وقتی همه‌ی آب‌راه‌های برنج

یخ زده است

 

 

رابرت اسپايس

 

تندر بزرگ

 

روی دریاچه

 

همه‌چیز را بر هم می‌زند

 

در اعماق آب اما

با صدایی خفیف شنیده می‌شود

 

 

جوان موركام

نوار زرد

خانه را احاطه کرده است

پس از وقوع جنایت

حالا خانه توی تاریکی شب هم دیده می‌شود

 

 

مبسون سوثرد

 

صدای خروس پیر روستا

 

زودتر از باران صبحگاهی

 

می‌ریزد

 

روی صخره‌ها