واژه ها
نمی دانم اهل کجایند
می خوانم شان
(گاهی می توانم)
به ذهنم،
به انگشتانم،
نمی دانم چرا. و ناگهان می شنوم آنها را
گام زنان، گاهی
گام زنان ـــ
اغلب وقتی محتاج شانَ م نمی آیند.
وقتی سخت محتاجشانَ م،
هرگز
واژه ها
نمی دانم اهل کجایند
می خوانم شان
(گاهی می توانم)
به ذهنم،
به انگشتانم،
نمی دانم چرا. و ناگهان می شنوم آنها را
گام زنان، گاهی
گام زنان ـــ
اغلب وقتی محتاج شانَ م نمی آیند.
وقتی سخت محتاجشانَ م،
هرگز