از نو سیاه
چیزی در حال شروع شدن بود که فراموشش کردم
اکنون در تلاش به یاد آوردنش هستم
برای واژه های کهنه کار:
بهار
جوانی
نوزاد
گل
دریا
کارگر
استقلال
آزادی
برابری
عشق
در گورم یخ می زنم
از سر تا پا می غلتم
قایقی تازه ساخت
بر روی موج هایی که موج نیستند...
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا