َشعر آزاد «رضوان ابوترابي»

چاپ تاریخ انتشار:

َشعر آزاد «رضوان ابوترابي»

 

تو آمدی با لبخندی در دست

و واژه­هایی که هر کدام

می‌­توانست شعری عاشقانه باشد

اما چراغ‌­ها روشن شد

تو رفتی

و ما مجبور شدیم

صندلی­‌های‌مان را ترک کنیم

من

به اندازه­‌ی یک بلیط

می‌­توانستم عاشق شوم

این را کنترل­‌چی به من گفت

وقتی در را به روی ما می­‌بست