چه میدانی کاخ چیست
با هزار رنگ
هزار آرزو
بپر از خواب های سیاه و سفید
با تعبیر کودکانه ی دفتر مشق
هزار خط تنبیه « لانه» نوشتن
که بیت واژه ی بیگانه است
این کتاب ها را ببندیم
دستهای بی اجازه می ماند
پیرمرد و خاطرات ورم کرده
که نمی داند آتش بس
با فندک کدام ژنرال وتو می شود
همانطور که نمی داند قیمت نفت
چه دخلی به نعش سرباز
در صفر مرزی دارد
باد عرق چینش را بندازد
دنیایش کن فیکون می شود
و هنوز مرد است زیر دلهره ی سقف
با زن یائسه اش
که به خون نمی بازد
در خاموش باش شب
اشک تعبیری ندارد
و چه می دانی پسربچه به کجا خیره شده
آژیر قرمز را بکشند
پیرمرد زیر تخت سنگر می گیرد
ژنرال زیر پتو
در حال آماده باش!
دوران ختم دلقک
با اعجازی تحریک آمیز به خیابان بیاعتنا آمد
خطوط ناآشنای پیشانی داغ به رسم نشانه
مفهوم هیچ چیز در نگاهی سرسری
- قسم به خیابان های بیطرف
- به فاحشه هایی که از قساوت نیست
حاشیه ایستاده پیرزنی
که فکر نمیکند اینجا جایی نیست!
دست روی دست گذاشته آسمان خراش
با ریشخندی معناگرا
ژانر کثیف چراغ قرمز دم ظهر
هول شدن گاری نان خشک در ملکوت اذان
( این سطر ها که گذشت
دست خودم نبود
و احتمالا ربط ندارد
به دوران جبرئیل! )
بعضا صدای گنجشک جا مانده در توهم کامل
و نطق هایی که در پس غیب!
- جریان از این قرار نبود قرارمان این نبود
- این نشد حرف خط شکن ها به صف!
تکثیر ناشیانه ی گلبول های تنش
با رنگ پریده درون رگهایمان
تکثیر ناشیانه ی گلوله طبق قافیه!
( حاجی نقل و نبات نداریم
صدامو میشنوی؟
اینجا عروسیه حاجی
خرچنگها! )
زبان بسته با قدمهای بی احتیاط
و اشارهای که ملاحظه نکرد
تلقین به سکوت با نگاهی که فتواست
تلقین به سکوت با لبانی که اشهد انَّ. . .
( شک جایز نیست
احتیاط بر نبستن چشمها ! )
معرکه بی شق القمر
بی هجای شعر به حروف مقطعه
شوخی کوچکی نبود
با پوزخندی فجیع از پیچ خیابان گذشت
نگاه ها برگشت
ارتباط با شاعر:www.fatva.persianblog.ir