دو شعر از علیرضا عباسی

چاپ تاریخ انتشار:

 

 

1-

هرشب

قسمتی از من

در استكانی چای سرد می­‌شود

و قسمتی ديگر

پشت ميز تحرير

با حلقه‌­های دود مفقود

 

كسی كه روبه­‌رويت نشسته

قسمتی نگران است

كه نمی­‌تواند حرف­‌هايش را كامل كند

 

به روزنامه‌­های صبح خبر بده

در ستون گمشده­‌ها بنويسند

آن­ كس كه مرا در مرزهای خود خواهد يافت

پيش از تحويل به پليس مهاجرت

به تو بازگرداند.

 

2-

گنجشك­‌ها

از ساختمان وزارت جنگ

می‌­ترسند

و به آدم­ها كه روی نيمكت پارك

روزنامه می­‌خوانند

نزديك نمی­‌شوند

 

زنبوری وحشت­زده

به كندو برمی­‌گردد

و شيرينی زندگی

در گلوی تانك­‌ها می­‌سوزد

 

پروانه‌­ای كه روی مگسك تفنگی نشسته

فكر می­‌کند

سهم عشق از خيابان­‌های مسلح

تنها گلوله است.