شعر آزاد«مسعود ضرغامیان»

چاپ تاریخ انتشار:

مسعود ضرغامیان

 

مسعود ضرغامیان - متولد 58- صاحب یک مجموعه شعربه نام " به سه دلیل " انتشارات بوتیمار سال 89

" کوک "

پلک روی هم می گذارم

پنجره باز می شود به اسم تو

واین شروع عقربه هاست

در انبوه چشم و چراغ و کلمه

دکمه ها را کنده ای

و شب مردمکان یخ زده را روشن می کنی

پیراهنت را بتکان

تا معلوم شود     چقدر پرنده درتو گم شده است

تو همیشه اهل گذشت بودی

اما نه از مسیر انگشتها واشاره ها

که این خیابان هیچ وقت به چشمهایت متمایل نبود

باران است

واز شب

فقط چشمهای تو مانده است

پیش تو دست به هر چه که می برم کلمه می شود

می شود با تو دست به هر کاری زد

لب باز کن

بگذار کلمات به ساز تو برقصند

ساعت را برای همین لحظه کوک کرده ام

2-

جناب کارگردان !

بنده با اینکه از خانواده ای فیلم هستم

وبا اینکه بنده ی خانواده هستم

با این بازی مخا لفم

واصلا نمی توانم جوری بخندم که فکرکنند می خندم

منظورم را می فهمید؟

یعنی عواملی هست که من نمی بینم

یعنی عواملی هست که من نمی فهمم

یعنی این بوی سوختن ازکجاست ؟

من که ازگوزنها بدی ندیده ام

اینهمه سایه پشت پرده چه می کنند؟

جناب کارگردان !

من فیلمنامه ی شما را خوانده ام

و قرار نبوده دو برادر به زبان تیغ حرف بزنند

بعد هم ببرند وبدوزند وبعد

دوباره کسی از کادر بیرون بیفتد که نمی دانیم

اصلا این خونی که در جوبی ریخته می شود از کجاست؟

فکر می کنم

دخلی در تصرف این همه عکس بوده است

واین دوربین ما را به بازی گرفته است

نگاه کن

چقدرانگشت روبروی لنز بالا رفته است

جناب کارگردان

هوای این اتاق سرد است

ومن حس خوبی نسبت به این پرده ها ندارم

و هنوز هم صدای ناخن     کشیده می شود پشت در

حرف من که روشن است

نور انداخته اید توی چشمانم که چه؟

جناب کارگردان !