شعر اول:
به گودی قابلمه نگاه کن
به آشپزخانهی قیافهات،
نتیجه تساوی حقوق تو با من شد این:
همه آشغال و کثافت
این :
همه نیش!
شعر دوم:
به حسی، نوشتن نیست
به غلبه بر جاذبه ننوشتن
و تصادم چند کلمه است/
پیدا کردن جفت در خیابان
همسایه اهل دل
یا به در شدن از راه راست در باسن
وماهیگیری .
برای همه اتفاق نمیافتد
پدر مردگی
و در آوردن بیش از تعداد معینی شلوار .
عشق اتفاق دو شخصیت نیست
تناسب دو اندازه است
که آوردهاند
چه به هم می آئید !
ـــ یادمافتاد که ــ
بیش از چند دست نمیتوان نزدیک به کسی ماند
چند دست :
قمار،سکس،میهمانی خانوادگی
و چند دست حرکت غیر ورزشی!
شعر سوم:
نوشتن ساده نیست
ننوشتن ساده نیست.
غذا خوردن ساده است
س ک س کردن با خود ساده نیست
با حیوان و محارم
با فردی در خیابان
ساده است.
فروختن زمین ، خانه و کتابهای شخصیات
فروش خود ساده است
فروختن عقیدهات به تنها اسکناس باقی مانده که عشقات
پشتاش را امضا کرده است
به کتابی تراژیک از زنده بودنت
و کوتاهیات در حق خودت
مردن ساده است
اگر زندگی کردن ساده نیست!
(23آبان 91 عسلویه)
شعر چهارم:
جمجمه
زیر فشار بیرحمانه پوتین
آفتاب زمین خورده بر آسفالت
بازی با بازندگیست
یاس یک هوس باز .
*
خونی که آلت بر زمین میریزد
گرمتر از آنیست که گلوله و جنگ!