شعر اول
بیخوابی لبت
به دایرهی هر فنجانی بزند
جرعهای از تاریخ
کبود خواهد شد
شعر دوم
هر دیوار این سرزمین را
تاریخی زخم کرده است
که ناخنهای یک زندانی را به یاد پنجرهها میاندازد
شعر سوم
صدای تو را پوشیدهام
و آرام آرام
از حنجرهی وطنی دور میشوم
که آوازهایش
دیگر
به گوش هیچ کوچهای نمیرسید
شعر چهارم
دقیقهای از شانهات کافیست
تا ساعتهای جهان
تاریخ را
به دلتنگیهای یک کاغذ برگردانند
که نخستین کلمههای سرگذشت نسلی
در تکههایش از هم دور میشود
شعر پنجم
از سوراخهای پیراهنت
صدای پشیمانی تفنگها
به گوش میرسد
دیدگاهها
ممنون از تو .
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا