سه شعر از طیبه تیموری

چاپ تاریخ انتشار:

 

 

پس افتاده

 

قلک­‌های کوچک

برای زخم زمین بس­ند

برای شاپرک­‌های اسیر در قوطی­‌های کوچک

که هرشب

از قاف برمی­‌گردند

و تا فردا ادامه دارند

 

دست­‌های کوچک تو

برای تمام زن­‌های ناگوار

سایبان می­‌سازند

و لبخند وسیعی

از انتهای زمین

کش می­‌آید برای غروب نکردن

 

در مزرعه­‌ی آدم­‌های رایگان

هیچ­‌کس دلواپس حضور ملخ نیست

 

20شهریور89

 


 

سقط

 

سقط واژه

از حرفی که حسابت می­‌کند

 

دینی به گردن بریده­‌ی درخت­‌ها

که گفتنی‌ها را به دار می­‌کشد

 

مردی بی­‌سایه از اشکم سقوط می­‌کند

گفتنی­‌ها

سه برگ-ه زرد می­‌شوند

پائیزی پائیزی...

در سکوتم زنی است

که مادر گورستان است

 

18مرداد90


 

حبه انگور

 

اینجا پنجره­ای­ست

ترسیده از چشم­های بی­‌پرده

دری که روی لب­‌هایم قفل شده

پله­‌هایی که معراج سیمانی مکدری

از رفتن بازشان داشته

 

اینجا سایبانی است بی­ستون

حیاطی بی­‌درخت و بی­چاه

 

اینجا خانه­‌ای­ست

که ته مانده­‌های کودکی در آن

در انتظار رسیدن مادر

احتمال ترس­‌هایش را

بغض کرده است

 

21 مرداد90