شعر سپيد «زبيده حسيني»

چاپ تاریخ انتشار:

 

شعر اول

 

به دست‌های زیادی تعلق داشتم

به دوست‌های ِ‌:   " زیادی سکوت بلدی "

به صدایی / که خیابان را می‌اندازد وسط

بیا و تماشا کن که چند نما از این سی       می‌تواند، در آخرین سکانس فرش شود

تا قرمزی شریف / بر پرده‌ها به رقص در‌آید

به دردهای کمی از تو بیشتر

به درهای زیادی تعلق داشتم

و پنجره / که می‌توانست حالت ِ طبیعی ِ یک دست باشد

برای باز _   بودن و نرفتن از عادت / از ذهن چارچوب پرید

نرفتن از بریدگی ِ چهار انگشت / با لایه‌های دوست دارم ِ خون

نرفتن از تناسب ِ زن _ گرگ / در ماهیانه‌ی یک درد / وقتی / میان ِ ران و رهایی ، سپید شد

به پرده‌ای ضخیم تعلق داشتم / به گفت و گوی پنجره و تن

به آن جداره‌ی خواهش

که از من از سقوط

که از من   از فرو افتادن از من از چاله

به چاه ِ گریه‌های کسی در سطل / راضی‌ست

به لمس ِ دوست دارم ِ کاغذ / یک سطر می‌شوم

یک دست برای کشیدن

و چند پرده شنیدن

و چند پرده بریدن

و چند پرده تماشا

 

 در من از تو پنجره‌ای هست

چشم می‌اندازم

نور ریسه ببندم به آفتاب

دست می‌اندازم

به لب

به جای ِ خالی ِ لب خند‌.

 

شعر دوم

 

دلایل ِ تو بر می‌گردد به توپ / پایی که می‌دهی به کودکی‌ام

به رودخانه‌ای،   که رام ِ بزرگ سالی‌ات، بر ریشه‌های درختان رو به رو‌ست

دلایل از تو بر نمی‌گردد

و گِرد چشم‌های مرا دور می‌زند

و گِرد

تمامی بازی‌ها را

سیب‌ها را

که باز ادامه ...

من اما

به ادامه‌ی رود اگر توانم بود / چاقو نمی‌شدم که پاره کنم ریسمان‌ها را / و برخلاف جریانی همیشگی شنا

که اگر بلد بشوم ، می‌توانم / با چند پری / با چند ماهی زیباتری

به ساحلی که شانه ی لرزان تو کج می کند، بیفتم

دلایل تو بر می‌گردد به ترس / وقتی ادامه ، شکل ِ دیگرِ مردن بود

وقتی که شکل / لمس ِ نبودن را / بر ضلع ِدیگر میدان قدم می زد

بر روی دست‌های خیابان به چشم برگشتی

شکلی که دیگران ِ مرا در سایه روشنِ یک نقطه می‌چرخاند

به آن دلیل برگشتی

و پخش شدی / و بخش ناشدنی

تا متن های دردم را

بر عکس ِ متن بنویسی