(............)
همیشه بزرگترین اتفاق ها
به سادگی هر چه تمام تر اتفاق میافتند
پای همه کارگرها را
به سیاست باز کردند
از وقتی که
جرثقیلها چوبهدار شدند!
(مرگ)
تمام زندگیام بر این باور بودهام
که دروغ نگویم
دل هیچ انسانی را نشکنم
و این را پذیرفتهام که از بین رفتن قسمتی از زندگی است.
اما با این وجود
از مرگ خودم میترسم
میترسم بعد از مرگ هم
کارگر باشم!
(مادر)
مادرم میگفت:
مرگ را دیدهاست
سبیلهای کلفت و
هیکلی وحشی دارد
از آن شب
به معصومیتاش شک کردم