شعر آزاد «كاظم واعظ زاده»

چاپ تاریخ انتشار:

 

 

شعر اول


از ماشین ها خسته است
توی آپارتمان دلش می گیرد
بیزار از همسایه هایش
بیزار از گفتگوهای تکراری
شعر
دست به کار می شود با چند کلمه
در فکرم
جایی برای خودش دست و پا می کند
تکاپو می کند
شتاب می گیرد برای نوشته شدن
کنده می شود از فکرم
پرت می شود به میدان مسابقه ای
با اسبی ترکمن
و تازیانه اش را رها می کند بر گرده ی اسب
شتاب می گیرند کلمه ها
شتاب می گیرد
جریان رودخانه ای به سمت آبشار...
و خون من در رگهایم سردرگم است .


اسب از دور خارج می شود
و شعر میدان را با هی هی اش
با اسب ها و سوارهایش
در رودخانه رها می کند .

 

 

 

شعر دو


شب
تمام وزنش را رها می کند
بر اندام عریان درخت
پرنده های کز کرده بر شاخه ها
سکوت را
به همه چیز ترجیح می دهند