پرستو فریدونی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر شماره یک

 

با زمستان که حرف می زنم

می ترسد پرنده ی شالم

می پرد

در چشمهای بسته ی چنار

دود می کنند

و نمی خورند به درد سرمای هم

 

کاش کلاهی داشتم

باد آنرا با خود ببرد

بدوم آنقدر

رها کند در دشتی از درختهای بی ریشه 



شعر شماره دو

 

هر وقت خواب می بینم

مرده اند ماهی های حوض

تو را گم می کنم

و نمی دانم چطور بنوشم

ماهی های هندسی لیوان را

روبه روی آرامش پوسیده ی این  تابلو

 

لیوان شکسته

 ماهی ها تجزیه نمی شوند در اعماق

پیدا که شوی

یا بخار شده اند آبگیرهای بی خواب

یا من خوابهایم را فراموش کرده ام

دیدگاه‌ها   

#3 بهرام .م 1391-04-19 13:06
زیباییت .وترکیبها مخصوص خودتان است و برایم در زبان شما آشناست .
پایان شعر در اندیشه ی شعر قابل پیش بینی نبود و جالب بود .
من فکر میکنم چون که شاعر از تخیلی در آن زمان حال سخن گفته است ضرورتی بر این نوع فعل نیست .شاید موسیقی شعر را هم خدشه دار میکرد
#2 اور... 1391-03-18 20:28
کاش کلاهی داشتم ... را دوست دارم اما زمان فعل ها درست نیست : کاش کلاهی می داشتم - باد با خود می برد - می دویدم آنقدر - و در دشتی از درخت های بی ریشه رها می کرد .
#1 محمد علي حسنلو 1391-03-09 05:36
عناصر و تشخیص هایی که در شعر اول بکار رفته شاید نوعی گره خوردن انسان و طبیعت است .

به طور کلی فکر می کنم درشعرهای شما خانم فریدونی کمی توجه بیشتر به لحن می تواند اثار

زیباتر و اثرگذارتری را پدید بیاورد .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692