شعری از «مریم نقیب»

چاپ تاریخ انتشار:

maryam naghibb

دستم به شکوفه ها نمیرسد
وقتی بهار معصومیت یست

که آنسوی سوگ های ناتمام
جانش را گرفته اند
ایمان خونینم را
باید به کدام ضریح بی ثمر گره بزنم
تا پروانه های سوخته،
حاجت روا شوند
میدانی، تو مرا در جهانی به دنیا آوردی
که پرستیدن آینه ها حماقت است
و تاریکی ، سهم دست هاییست
که بذر ستاره ها را به خاک میبخشند
میدانم، نگاهت هرگز
بر مزار بهارهای از دست رفته ام نخواهد بارید
و شب از همان جایی طلوع میکند
که خورشیدم را در آن کاشته ام

«مریم نقیب»

شعری از «مریم نقیب»