در سریال های سیاه وُ سفید از کجا معلوم
مداد رنگی در خود، رنگ را نکشت؟
شایعات با اجتماعی از شاید
ذهن ِ کاغذ را خطخطی ساخت
به بهانه ی فیلمی صامت
چند حنجره را بیرون کشیدند؟
که ماژیک ها به دنبال حنجره ی خود
با هر جستجو، گمشدگی را گسترش می بخشند
بیشترین نقش همیشه از آنِ دوربین فیلمبرداریست
از نظر لنز
طرحی از روستا را آبرنگِ تو به سیلاب کشیده
گوش بر بوم می گذاری
گله مندی چرا فریادهای نقاشی کرت نمی کند
کوه می کشی شاید، پژواکت بازگشت
مبادا سکانسی که قله از انگشتهایت طرح میچیند
میزانسن*، اکسیژن کم آورد
و فاتحانِ کوهت
فاتحه خوانِ روحت، ترسیم گردند
مگر حنجره ای که بر کوه، صدا نَوَردی می کند
مطلع نیست؟
کوهستان اگرچه اغراق می سازد از صدا
اما از سیما...
شریان ِ نقاش
چه حد باید پمپاژ
از قلم، بوم، گواش
وقتی گروه رنگی ِ o منفی**
با کاراکتر ِ قلم مو هایش همخوانی نداشته باشد
پس عجالتاً گالری ها ، پس می زنند رنگ هایی که تنت متولد کرد
آبرنگ یا سرابِ رنگ؟
تو، التذاذ، از رنگ بازی بر احساس ِ کاغذ
من، هراسان، از خونی که رنگارنگ، بازپخش شده از شبکه ی بوم
در رنگ روغن، مرغ عشق هایت سرخ می شود
چه فایده؟
این همه ارزن بر بومی که غیر بومیت شناخت
قاب، گردن نقاشی ات را فشار
و سه پایه ی بوم منتظر تلنگری از کفش
کاش کارگردان بدهد کات، نقشِ طناب را
برای تماشاگرِ این فیلم
چه فرق بین نقش اول وَ سیاهی لشکر؟!
وقتی زیر دندانِ ایشان پوست تخمه با پوستِ تو يکسان
دنبال کننده ی واقعی ِ آثارت، پلیس است
حال صحنه ی فیلم برداری یا صحنه ی جرم
همینکه دیوار با دیدگاهِ قرمزِ اسپریت آشنا
دیگر دستبند هایت مدل شبرنگ نداشت
پس آیا تابلو های نقاشان
طرح های پیشنهادی برای سنگ قبرشان نیست ؟
*در تعریف کلی هر آنچیزیست که در مقابل دوربین فیلمبرداری واقع است.
**گروه خونی که به همه ی گروه های خونی سازگار است