شعر «سازت را کوک کن» امیر طاهری

چاپ تاریخ انتشار:

zzzz

سازت را کوک کن
ترانه ای بخوان
بهار را دعوت کن
به میهمانی دختر رَز
رقص گل سرخ
افسونگری شکوفه های بادام
نبض دلنشین لبخند
به روي
غزل های آبستن شده
از هجوم سیلاب غم
زیر شُرشُر باران
میان
نگاه عریان و تب دارِ
جاده ای که
دیگر چشم انتظار نیست
ترانه ای بخوان
تا
 زمستان نگاه یخ زده اش
را به گرمای
بهار  بسپارد
و ابر
با ساغری از
برف های تب زده
راهی اش کند.
تا
کنج دلهامان
لانه ی قناری های
عاشق گردد
 #امیر_طاهری_امُرداد

 

 

 

شعر شرجی نگاه

 

آنگاه که چشمانت
با نت آهنگی شورانگیز
چون رقص خیره کننده فلامینگوها
به تمامی زبانها سخن می رانند
من ترا
به زبان آویشن های وحشی  دوست می دارم .
ای که  بر اریکه پیام آوری نشسته ای بر من
و
شانه می کنی گیسوان شعر را
ببین ببین آنسوتر
چگونه واژه را به مسلخ
کلمه را گلوله باران
و
چامه سرایان را در گورستانی متروک
به خاک می سپارند.
آه ای آنکه  پیشی گرفته صدای تو
از هر واژه که
روشن می کند رویا را
بخوان به نام قلم
که اگر تو نباشی
شعر حواس پرتی می گیرد
درون سکوت تلخ نت های موسیقی
لای گیسوان تیره و تار شب
گم می شود
از نفس می افتد
ای که تمام آبگینه ها
آنزمان که جهان رو به خاموشی میرود...
نام ترا
جرعه جرعه مزمزه می کنند..
بیا ودر کرشمه های شبانه ات
تا صدای باران
لکنت از زبان ابر بردار
آنگاه در میان  شرجی نگاه
نوبرانه بوسه

  شب زلف
و
روزنه  چشمانت
کمی آفتاب برایم به ارمغان بیاور

»امیر طاهری فهلیانی «اَمُرداد  

شعر «سازت را کوک کن» امیر طاهری