شعر «گورستان تنهایی» مسعود آزادبخت

چاپ تاریخ انتشار:

masood azadbakht

در گورستان تنهایی

هیچ سنگی بنای تولد را بهانه ی مرگ نخواهد کرد!

یک درخت خشکیده

در انبوه آشفتگی خاک

شاخه هایش را در هم شکست،

هیچ احساسی به فریاد نزدیک نخواهد شد

گویی تمام وحشت ها زیر خاک پنهان است!

برگ های پندارم

به یاد خاموشی می سوزند،

مزار

 ریشه های تردید را

در باد رها می سازد،

تو در اندوه کدام سنگ پیمانت را خواهی شکست؟

این احساس را

بی نشان به خاک می سپارم

تا فراموشی روی گریه ها را بپوشاند.

 مسعود آزادبخت ....کتاب بخت واژه ها صفحه ی 38

شعر «گورستان تنهایی» مسعود آزادبخت