شعر «به تنهایی من دست نزن» الهام جهان‌تیغ

چاپ تاریخ انتشار:

elham jahantigh

هنوز نمی توانم

دست کلمات دیوانه را بگیرم

بنشانم سر میز

به دستهایت نگاه کنم

یا چشمهایت

یا بخار این قهوه

که آشفتگی ام ،معشوقه های قدیم را به جانت نیندازد؟

تو حرف می زنی

و من

شعله ای می شوم در دست خدایان

به تو می گویم:

"دنیا همین است

مردگان هیچگاه از تبعید باز نمی گردند"

برایم کف می زنی

از دروغ های سیاه

شعری سپید می نویسم

شعر «به تنهایی من دست نزن» الهام جهان‌تیغ