(۱)
آواز غوکی در مرداب برپاست،
کاش،
چند زمزمههای عاشقانه،
تَه نشینِ گوشِ جفتش باشد؛
--نه نغمهی تنهایی!
(۲)
صدها نامهی عاشقانه را،
به فراموشی سپرده بود،
--پست چیی لاابالی.
(۳)
زخمه میکشد؛
بر تارهای اندوهگین شعر
--شاعری به تنهایی!
(۴)
لبخندش؛
پُر از غم بود؛
حتا روی سِن تئاتر،
[دلقک پیر]!
(۵)
اتاقم،
غمباده کردهست.
***
آمدنت،
تنها مژدهایست که؛
گره از ابروانش میگشاید!
(۶)
چه سخاوتمندست؛
-- [نسیم]
حتا به سرِ
علفهای هرز!
(۷)
اعدام شده است؛
شاخههای خشکیده
--بر پیکر درخت!
...
آه از برگهای خشکیده!
(۸)
شبپرهام اما،
(اگر باورت بشود)؛
در ذهن من،
خورشید خیمه زده است!
(۹)
شعرهایم را،
در آتش انداختم!
تو اما؛
از آتش و دود-
--برخواستی!
(۱۰)
پروازِ پرستوها زیباست!
اما،،،
دلم، پیش کبوتری است؛