شعری از «افروز اسماعیلی»

چاپ تاریخ انتشار:

zzzz

نفس های گرم

سرما را روی شیشه

 به بوم اعتراف می کشاند

نفس ها که سرد می شوند

کاغذها

بر سفره های ترنم و تمنا

برای چشیدن کدام کلمه

لک می زنند

نفس های سرد

اگر تا دست هایمان طول بکشد

بیگ بنگی وارونه

در قلب هایمان خواهد تپید؟

پریده ام

پریده ام از تمام خواب ها

مثل الکلی

عطرت را روی کلمات می نشانم

دست هایت را به من بده

وزن این احساس

با انگشتانت

بند بندبازی کند

عاشقانه ای سبکبارتر از سبکبال

پر بگیرد

شعری از «افروز اسماعیلی»