چند شعر از «ساریا ابرا»

چاپ تاریخ انتشار:

saria abra

"آب‌تنی"

مثل شهری که از نقشه بیرون زده باشد

دو پای دیگر قرض

باید به گور خود از گوری که کنده‌اند

فرار کنم

مرزبان اینجا

از بند پاره می‌رود به معراج

وعده‌ها پس‌متنِ هر آب

و کشتی

پیش از آنکه به دریا بزند غرق

طوری میانِ نبود پخش‌ام

که بودی به گردم نمی‌رسد

گوش شیطان کر

دارم از احتمالا حرف می‌زنم

رنگی تازه می‌زند به هیچ

از خط اما بیرون نه

دریا مقر تنهایی ست

وقتی جلیقه پس پس می‌رود

و شهادت می‌دهد

شب در تخت من به خواب رفته بود

سحر

بلند شده بود از گور

تا لباس تازه‌ای تن

و زیر سطرهایی که فراموش کرده‌ام خط بکشد

سرِطان را درد نیاورم

دموکراسی

شیمی‌درمانی‌ام می‌کند در قبر

نفس می‌خورید اگر هنوز

فرار از دنبال نکنید

می‌شود قبل از خر و پف کنید

جملگی نام این شعر شویم؟

وطنی آب رفته است

***********************************************************

"آ مثل مرگ"

عقربه نیش نمی‌زند

به خیابان می‌ریزد

مثلِ کسی که از خانه هرگز نرفته بود

مثلِ بعد از ریخته بود از دوش

تهران را نمی‌شود حمام برد

هر کجاش لیف بزنم

دملی می‌کند سر باز

زنانه مردانه می‌شود حمام

پس چرا پاک نمی‌شود این خاک؟

پسرم پرسیده بود

ومهدکود‌شان

به دیار فانی شتافت

زبان کوتا

دست کوتاه

ساعت از پنج کوتاه‌تر

مقصر سر از برف نمی‌کند بیرون

عبور از ممنوع

لقمه از دهان می‌گی…

و تحریم

که شاید نام دیگر قنداق است

بندهاش بیرون زده از تقویم

اصفهان را خفه کرده است

اینکه بیداد می‌کند آلودگی دروغ است

در دمای ندارمت

در هوای مدرسه‌ها تعطیل است

آسمان از مرز گریه نمی‌تواند

نمی‌گذرد

پاش

خواب رفته است انگار

و این بغض لعنتی

کرسی زمستان می‌کند چاق

وای اگر سرد

مهمان سر زده‌ای باشد

رد نشود

و بیشتر از حرصی که مادر نخورده است

بزرگ شوم

سینه خیز می‌روم

و آنقدر می‌مکم سی

که سماقی نماند برای “م”

برای مین

که خط مقدم را شرمنده کرده بود

پلاک‌ها برای چه خاک می‌خورند؟

دیوار مگر سوگند نخورده بود

دلتنگ هر قابی نشود؟

ما چرا قاقیم؟

برای هست باید متاسف بود

برای زمستان

و خون

که در نقطه‌ی انجماد از خط فقر گذشته است

با اینکه انگشت پترس می‌کنم قطع

نشت اصلن نمی‌کند از

آتش کرسی هم نمی‌شود تمام

حتی اگر آدم حساب شود شاعر

حتی اگر….

بهتر است دعا کنیم

سایه‌ی پدرهامان مستدام

*************************************************

 ساریا ابرا

از کتاب غلط‌ خوانی

 

چند شعر از «ساریا ابرا»