شعر «بوسه فجیع درسمفونی مرگ» قرنطینه نویس های «روح الله احمدی»

چاپ تاریخ انتشار:

roholah ahmadi

شعر اول

  • سمفونیِ مرگ ●

قطه ی *کوید

.

.

تا بوده این چنین بوده است

امروز هم

این شخص ِ مرگ است که

نفس می کشد

این شخص ِ مرگ است که

 با گام های بلند و سینه ای فراخ

به آرامی راه می رود و

می غرد :

آی نفس کش

و هیچ کس نفسش بالا نمی آید

جز شخص ِ مرگ

شاید باورتان نشود

اما

زندگی موسیقی است

که دست مرگ می نوازد

در یک ارکستر سمفونیک

ما نت ها و ساز هایی که

تا پایان می آییم و می رویم

مرگ رهبرِ بزرگ اُرکست زندگی ست

در سمفونی ِمرگ

تا بوده این چنین بوده است .

.

#روح الله احمدی

۱۴ اسفند ۹۸

#اولین_شعر_آلوده_به_کرونا

پ ن: به وقتی که ویروس کوید تاجگذاری کرد و خود به میدان جنگ علیه بشریت شد

نسل بشر هرگز در مقابل بیماری ها شکست نخورده است

نسل بشر همچنان زنده است

پس :

#هرخانه_یک_پایگاه_سلامت

#کرونا_را_شکست_میدهیم

*کوید : مخفف کرونا 2019

شعر دوم

  • بوسه فجیع ●

دیگر برای بوسه

خانه هم جای امنی نیست

حفظ یک متر فاصله رعایت شود

تا به هم چسبیدن ممنوع باشد

هرگز گمان نمی کردم

نتوانم ببوسمت

آنهم انقدر فجیع .

#روح_الله_احمدی

۱۸اسفند

شعر سوم

  • گرگ کرونا زوزه می کشد

هرگز گمان نمی کردم که

قرنطینه شود

شعری که

برای چشم های تو نوشته بودم

در این بهبوهه نبوسیدن ها

اندیشه کن

 این روزها که

"کرونا" از سرو کول جهان بالا می رود

چقدر تلخ است

[ ما که

چیزی برای از دست دادن نداریم عزیز

جز بخل و کینه و حسد

ما که سالهاست

بوسیدن را از یاد برده ایم

ما که سالهاست

نقاب بر چهره ی عشق کشیده ایم

و ماسک بی تفاوتی

بر صورت دلهامان کشیده ایم

که مبادا "مهرآلوده " شویم ]

در این جهان بی تفاوتی ها

که همه ما از یک جهانِ بی تفاوتیم

مثال می آورم که مثلا

به مثال های بی تمثیل ِمثال شده

در مثلاهای بی مثالِ مثل شده

مبتلا بوده ایم

درد مندان بی درد ما بودیم

کنار یکدیگر اما دور از هم

برای طلب حلالیت

حساب کن

چقدر بوسه به هم بدهکاریم

این روزها که

گرگ "کرونا" زوزه می کشد

بر کوه و بر برزن

این روزها که

گرگ "کرونا" هار شده است

و دندان می کشد

بر سینه ی انسان‌ ها و می درد

گرگ هاری شده است که

پیراهن یوسف ها و

فرعون ها برایش فرقی نمی کند

فرقی نمی کند که

که جان های بی شماری چشمه ی خون

فرقی نمی کند که

شهرهای بی شماری رودخانه ی خون

فرقی نمی کند که

جهان اقیانوس خون شده است

برای طلب حلالیت

حساب کن

چقدر بوسه ؟! که به جهان بدهکاریم

چقدر دست یاری !؟ که رد کردیم

چقدر لبخند !؟ که دریغ کردیم

چقدر کلمه !؟  که بر زبان نیاوردیم

چقدر تکان ؟! که نخوردیم

حساب کن

برای طلب حلالیت

حساب کن

بشمار

بشماره افتاده نفس ها مان

و حتم داریم که نفس کم می آوریم

ما که چیزی برای از دست دادن نداریم عزیز

اما

می توانستیم

برای بوسه لب ها

برای گریه چشم ها

برای لبخند  چهره ها

برای

برای

برای

...

می توانستیم

برای گریه

شانه های بیشماری داشته باشیم

برای خداحافظی و بدرقه

قدم های بیشماری

هرگز در باورمان نمی گنجید که

می توانستیم

برای از دست دادن

دست های زیادی داشته باشیم

دست دست نکن

حساب کن

هر کداممان

چقدر لبخند به روز

چقدر بوسه به شب

بدهکاریم

اندیشه کن

چقدر زیبا می توانست باشد

زندگی

و خوبی چقدر خوب است

و ما که فقط در بدی زیستیم

حساب کن   

زوزه ی گرگ مرگ هم ما را به خود نیاورد

به گوش جهانیان برسانید

هنوز راه نجاتی هست

اگر عشق به کالبد بشر برگردد

گرگ "کرونا" رام خواهد شد

معجزه ی

عشق "کرونا"را شکست می دهد

ویروس ِدشمنی که در برابرش

سلاح های گرم و سرد جنگی نا کار آمدند

چنان که

 برای دفاع هیچ ماشه ای نچکید

ماسک بزنید

دستکش بپوشید

ضد عفونی کنید محیط را

اشیاء و دست ها را

در خانه بمانید

اما

دروازه های دلتان را باز بگذارید

چشم دلها را

گوش دل ها را

بگذارید عشق وارد شود

به گوش جهانیان برسانید

راه دلها را برای حضور عشق هموار کنید

به هم عشق بورزید

در خانه بمانید

بی عشق

ما که چیزی برای از دست دادن نداریم عزیز

تک تک ما باید که عشق بورزیم

اگر من عشق بورزم به تو

و تو عشق نورزی به من

هر دو می میریم

می شنوید

آواز گرگِ مرگ در گوش جهان می پیچد

هرگز گمان نمی کردم که ...

شعر «بوسه فجیع درسمفونی مرگ» قرنطینه نویس های «روح الله احمدی»