شعری از «نصرالله شبانکاره»

چاپ تاریخ انتشار:

nasrolah shabankare

مهتاب تکیه بر

پلک تو داده بود

 

دیشب

و ستاره ها

درحواس پرت تو

سوزن سوزن

باد درگیسوی تو می کاشتند

آنگاه که ساحل

با بوسه بر موج های چموش

به ریز ماهی های ولگرد

خویشتن داری یاد می داد

نگاه من مجروح خنده های مرموز تو بود

آنگاه که مهتاب در سوگ شب 

با شروه های چسبناک ساحل

مویه می کرد

مرغان سحر خیز

سپیده را نقاشی می کردند

برای انبوه حضور تو

دارد می رود هجوم شبگرد تو

از سرم

و چه جان سخت است

آوای ته نشین شده ی دوستت دارم

در این پگاه شرجی مه آلود