سه شعر از «سپیده شکری»

چاپ تاریخ انتشار:

zzzz

خانه باغ

همهمه ی درختان

هر شاخه ای که میلرزد

پرنده ای دارد

آواز می خواند

پرندگان شاید

شاعرانی بلند پروازند

که آوازشان

را برای رهگذرانی غریب میخوانند

چه درلانه هایی در دل درختان باغ

چه در لانه هایی در دل درختان خیابانی

حتما

پرندگان شاعران

بلند پروازی هستند

----------------------------------------------------------

تک شاخه ی

گیلاس

تنها گوشواره ی جنگل

بعد از بدرقه ی تو

به دام گردباد افتاد

----------------------------------------------------------

میخواستم

دل به دریا بزنم

و قایق های کاغذی رنگارنگ

را از دفتر نقاشی ام

به موج ها بیاندازم

اما افسوس

تکه ایست از دریا

حوض کوچک خانه ما

با ماهی های غمگین پولک قرمزی

که به زندان ابدی اکواریوم فکر میکنند

پس چطور میتوان بیخیال بود؟

دریای اندوه ها را به دست اب سپرد

ماهی ها از دهان قلاب ها

به قلب مرداب های متروک شناورند

سه شعر از «سپیده شکری»