1.
شب، پشت پنجره
دو زانو نشسته بود
وچالههاي ماه را
جارو ميكرد
تا يكهو به
زمين
نخورد.
2.
ميخواستيم
باراني داشته باشيم
از جنس آب
اما
كمي خيستر.
3.
عبور
ستاره دنبالهداري بر پيشانيت
و صدايي كه
لاي موهاي عريان شدهات ميپيچد
مخاطب اختياريت
پشت پسلرزههاي زمين
قايم شده است
براي استعاره شدن
زمين چه ذره ناچيزي است
براي
موهاي بافته شدهات.
4.
كفشهايم را جاي پاهايت ميگذارم
تا قدمهايم با تو
يكي شوند
بلند كه راه ميروي
كوتاه ميشوم.
***
سودابه دويران - متولد دوم مرداد 1365 زنجان
دانشآموخته رشتهي كارشناسي حسابداري، از سال 84 بهطور جدي به مطالعهي ادبيات خصوصاً شعر پرداختم. ازجمله مسابقاتي كه در آن حائز رتبه شدهام:
برگزيده مسابقه ادبي سازمان شهرداري استان زنجان درسال 88
كسب مقام پنجم كشوري در مسابقات فرهنگي و هنري دانشجويي در سال86
كسب مقام اول در مسابقات فرهنگي و هنري آموزش و پرورش در سال89
برگزيده مسابقه ادبي سازمان منابع طبيعي و جنگلداري استان زنجان درسال 87
عضو انجمن ادبي شبهاي شهريور تهران، عضو انجمن ادبي اشراق زنجان.
دیدگاهها
تخيل انسان او را ره به اوج مي رساند اما چه كنم كه زمين گيرم با تازيانه هاي افكار چون بادبد كي كشان كشان به زمين فرود مي آيم آري رويا ساز ه ايي است در همين نزديكي ها اما چه كنم زمين گيرم و همچون بادبدكي....
من ديگر بالهايم در اوج سوخته صاحبدلم اما تيرگي ها در بندم كرده اند
مرگ شعرم تولدي دگر خواهد يافت دگر شاعري نخواهم كرد نخواهم سرود من همان شعرم كه آوازه هاي تو در من خواهد نشست خواهم شنيد خواهم پرواز كرد هم آواي شعر تو
آري شروعم چاياني دارد و پايانم اوج خرابات است
خاكسترم بدرقه ي راهت باد.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا